اشک آور که زدند
خواهرم وضوي اشک ساخت
و پدرم
براي اولين بار
گريست
باتوم ها که بالا آمد
مادرم جيغ زد: يا زهرا
و پهلويش را گرفت
برادرم
سربند سبزش را
به زخم کسي بست
هر دو را گرفتند
سرنوشت علويان
هميشه زندان بوده
خواهرم وضوي اشک ساخت
و پدرم
براي اولين بار
گريست
باتوم ها که بالا آمد
مادرم جيغ زد: يا زهرا
و پهلويش را گرفت
برادرم
سربند سبزش را
به زخم کسي بست
هر دو را گرفتند
سرنوشت علويان
هميشه زندان بوده

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر